جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
طریق العلما

حوزه/ حضرت آیت الله مکارم شیرازی که در دوران طلبگی خود دو بار توفیق حضور در راهپیمایی اربعین را داشته، خاطراتی خواندنی از این سفر معنوی بیان می کند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، هر ساله در این ایام عاشقان و محبّان امام حسین علیه السلام با پای پیاده، خود را به حرم امام حسین علیه السلام می‌ رسانند تا به زیارت اربعین سیدالشهدا علیه السلام مشرف شوند، به همین مناسبت خاطراتی از حضرت آیت الله مکارم شیرازی که در دوران طلبگی خود، در سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰هجری شمسی، در نجف اشرف ساکن بوده و دو بار توفیق پیاده‌روی از نجف تا کربلا را داشته است، تقدیم علاقه‌مندان و فرهیختگان می‌شود.

پیاده روی با پای برهنه

به ما گفته بودند با کفش نمی توانید پیاده روی کنید، توی کفش، پاهایتان، انگشت هایتان زخم می شود، لِه می شود، باید با پای پیاده بروید، با پای برهنه. طبعاً ما با پای برهنه می رفتیم و خار ها هم در پایمان می رفت و خارها را هم قبول می کردیم، «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم * سرزنش ها گر کند خوار مغیلان، غم مخور» و مهم هم نبود.

و از جمله یکی از دوستان ما بود دوتا فرزند داشت، تقریباً پنج ساله شش ساله؛ اینها را هم با خودش آورده بود. و اینها هم سه روز پیاده راه رفتند و بالاخره رسیدند به کربلا. وقتی رسیدیم آنجا دیگر واقعاً یک عالم پُرنشاطی داشتیم که این راه را ما طی کردیم.

و از خاطراتی که من هیچ وقت فراموش نمی کنم، گاهی خسته می شوم و ناراحت می شوم از بعضی چیز ها، و ناچارم یک خاطرات شاد کننده ای را به ذهنم بیاورم، می روم توی آن حال و هوا و فکر می کنم از نجف داریم حرکت می کنیم و رفتیم زیر درخت ها، از آنجا رفتیم کجا و... اینها را در نظر مجسم می کنم تا رفع آن خستگی و ناراحتی بشود.

خنجر کشیدند تا مهمانشان شویم

ظهر که می شد زیر درختان نخل اطراق می کردیم و همراه خودمان یک مقدار نان خشک و یک مقدار ماست آب گرفته و یک چراغ ، از این چراغ نفتی هایی که با فشار روشن می شد، می بردیم و چایی و بساط و اینها.

ظهر ها جایی نمی رفتیم، خودمان کنار شط، در آن سایه می نشستیم، منتها آب فرات، خواهید دید، گل آلود است، نمی شود از آن برای خوردن استفاده کرد. باید ته نشینش کنی، ما هم که نمی توانستیم ته نشین کنیم.

زوّار از روشی استفاده می کردند، ماده ای هست به نام «زاق» ، که این را در آب، با دست حرکت می دادند، تمام آن چیز ها را ته نشین می کرد و از آب صاف، استفاده می نمودند، یک خورده زاق همراهمان می بردیم، نان خشک همراهمان می بردیم، ماست کیسه انداخته همراهمان می بردیم؛ چراغی و بساطی و اینها، و شب را در مضیف ها می ماندیم، طبعاً صبح هم آنجا بودیم.

در یکی از سفر ها ما ظهر اطراق کردیم و استراحت، و دیگر بعد از ظهر باید راه می رفتیم.
شروع کردیم به راه رفتن، چندتا از جوان های عرب، مال یکی از مُضیف ها، آمدند به ما پیشنهاد کردند که امشب را اینجا باشید. گفتیم ما تازه راه افتادیم، تا شب خیلی وقت است، ما باید برویم. یکیشان گفت علاج ندارد. از او اصرار و از ما انکار، یک وقت دیدیم خنجر کشید که باید پیش ما بمانید! یعنی اینقدر علاقه به زوّار داشتند!
من گفتم ما قول می دهیم که از طرف شما هم زیارت می کنیم، بنابراین اجازۀ مرخصی ما را بدهید. دیگر هر طوری بود راضی شان کردیم و اجازۀ مرخصی را گرفتیم و حرکت کردیم.

منبع: دفتر آیت الله مکارم شیرازی، دیدار با نمایندگان دانشجویان اعزامی به پیاده‌روی اربعین

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha